_چته؟
_سردمه.
_فک کردی مچاله شی یه گوشه کارامون تموم میشه؟ هی فرار میکنی از زندگی!
_ سردمه.
_ با نوشتن چرا قهر کردی حالا؟
_قهر نکردم. قلمم خشک شد. هی تیشه زدن به ریشه مون. انقدر زدن که خشک شدیم.
_اهل خشک شدن نبودی؟ چرا گریه ات گرفت یهو؟
_ نمیدونم.
_ فک کردی مچاله شی یه گوشه کارامون پیش میره؟
_نه.
_ پس پاشو.
_سردمه. تا الان سردت بوده؟ خورشید داره میره! پاییز شده! من عصبانی ام! چرا مثلا بعد تابستون بهار نیست؟ چرا یه ذره یه ذره با پاییز مواجه مون نمیکنن؟ از داغ دل مرداد یهو زارپ میافتیم وسط مهر! اخه این درسته!؟
_ میخوای جلو پاییزو بگیری؟
_ من فقط سردمه. میخوام خورشیدو بچپیم لا دستمال کاغذی بذارم جیبم! خواسته زیادیه؟ خورشید داره میره! میفهمی؟ قراره درختا بشن و تو سرما عین بید بلرزن! چون خورشید داره میره! میفهمی؟
درباره این سایت