قبل از اینکه بروم حمام لباس هایی که بوی سیگار میداد را گذاشتم توی تراس. میز را دستمال کشیدم و پیچک عزیز تازه رسیده ام را رویش فرم دادم. کنار پیچک ها شمع چیدم. تازه از سفر رسیده بودم و وسایلم در اتاق نامظم بود، منتها حالا از کمال گرایی ام کم کرده ام و میدانم بنا نیست همه کارها را در یک لحظه انجام دهم. باقی جمع و جور را گذاشتم پس از مراسم! 

با کاموا روی میز مخفف اسمم را نوشتم. سررسید را گوشه راست گذاشتم . هدفون و دستبند سال تولد را گوشه چپ.

از حمام که امدم سر تا پا سفید پوشیدم. عطر و لوسینم را زدم و نشستم پشت میز. شمع ها را روشن کردم . تاریخ یازدهم ابان را از سررسید باز کردم. هدفون موسیقی بی کلام محبوبم را پخش میکرد و من نامه ای که به نوزده سالگی ام نوشته بودم را خواندم. انقدر قشنگ بود که وسطش گریه ام گرفت و سررسید را به سینه فشردم. چند لحظه ای به شمع ها خیره شدم. دستبند عقربم دور مچ خودش را نشان داد و لبخند زدم. 

دوبار نامه را خواندم. بعد هدفون را برداشتم و شعری که به مناسبت تولدم نوشته شده بود را زمزمه کردم. 

ذوق کردم و شمع ها را فوت. تولدم تمام شد. بسیار لذت برده بودم. 


پ.ن:با خودمان خلوت کنیم و برای خودمان جشن بگیریم. 

پ.ن:باورم نمیشود یعنی امشب که بخوابم فردا وارد نوزده شده ام! نوزده به نظرم غریب است! سلام نوزده! خوشحال باش! ما داریم میاییم! 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

همه چیز 2 بزرگترین دعانویس جهان,09335738303 مجله پوست و زیبایی، لاغری کلينيک ليزر شفا گیم تاژ شورای دانش آموزی دبیرستان هیأت امنایی سعدی گروه تلگرام - telegram-group.me دنیای از خوشمزه ها کودک شناسی